خوابگاه دختران جاییه که وقتی ساعت سه و نیم صبح از بالشت خیس شده از اشکات و خیره شدن به سقف سیاه شده از پشتِ پرده ی تخت ها  مخفی شدن؛ دل می کنی و میری دستشوئی و تو آینه به چشمای قرمز و موهای ژولیده ات خیره می شی یکی از توالت میاد بیرون و بعد با  یه لبخند بهت میگه موهاتو با چی فر می کنی و تو هم همون جوری باید بخندی و بگی مدل خودشونه!

پ.ن : در واقع خوابگاه یک خونه ی رها شده است که حتی روح ها هم زحمت تسخیرشو به خودشون نمیدن ولی ما لبخند می زنیم بهم که فکر کنیم زنده ایم!





مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها